نگارش زبان پارسی (بخش اول) |
![]() |
توسط دکتر علی عشقی |
دوشنبه 06 آبان 1387 17:27 |
مقدمه: زبان یک وسیلهی ارتباط بین انسانهاست که اگر به درستی به کاربرده نشود ارتباط خواسته شده کـــندتر و نارساتر انجام میگیرد. نگارش نیز یک ارتباط زبانی است و برای بهکارگیری درست این شیوهی پیوند باید آنرا به گونهای روشن و ساده به کار گرفت. در این گفتار شیوههای درست بهکارگیری زبان توضیح داده میشود. نخست باید به چند نکتهی پایهای توجه کرد: ۱ – نگارش، شکل نوشتهشده و مکتوب زبان است اما بهکارگیری آن با بهکارگیری زبان گفتاری تفاوت دارد. در زبان گفتاری کلمات شکسته میشود، با تخفیف ادا میشود و گاه کلماتی بیان میشود که در فرهنگ لغت وجود ندارد یا کاربرد آن متضاد با معنی اصلی است و در فرهنگ عامیانه معنایی کاملاً دگرگون یافته است مانند کلمهی «جواد» که در فرهنگ لغت به معنی بخشنده و سخاوتمند است و در فرهنگ عامیانه معنای دیگری یافته است. در نگارش، اینگونه کلمات به کار نمیرود. به سخن دیگر برای نگارش باید از زبان معیار سود جست و زبان معیار در یک بیان ساده زبان فارسی بهکاررفته در کتابهای فارسی است که برای همهی فارسیزبانان آشنا است. ۲ – در نگارش، فرهنگ نوشتاری پایهی سخن است و نه فرهنگ شنیداری. اگر جایی در نوشتنِ واژهای دچار گمان شدیم باید به فرهنگ واژهها نگاه کنیم و نباید فقط به آنچه شنیدهایم اکتفا کنیم چرا که در این صورت ممکن است به جای دیسیپلین بنویسیم دیسیپلیم و به جای اِستاندارد بنویسیم اُستاندار. ۳ – روشنی و وضوح نوشته ارزش و رسایی آن را آشکار میکند. بهیاد داشته باشیم که سخن به سادگی میتواند چند معنایی و دو پهلو شود و در این حال هم خواننده زمان را برای درک بهتر معنای سخن از دست میدهد و هم ممکن است خواننده به معنی درست دست نیابد. فرض کنید این سخن چند معنایی در یک بخشنامهی اداری باشد آنگاه هر کسی برداشتی ویژه دارد و اجرای آن را با مشکلات فراوان همراه خواهد کرد. ساختار زبان فارسی به گونهای است که به سادگی میتواند از این ویژگی برخوردار شود، برای نمونه وقتی میگوییم «زن معلمی» دو معنا میتواند داشته باشد، اول زنی که معلم است و دوم زنی که شوهرش معلم است و این دو معنا با یکدیگر بسیار متفاوت است ولی اگر بگوییم «زنی معلم» یک معنا بیشتر ندارد یعنی زنی که معلم است. ۴ – زبان فارسی به دلیل ویژگیهای یگانهای که دارد میتواند به گونههای متفاوتی نوشته شود. از آنجا که همهی شیوههای بهکارگرفتهشده موجب شتابگرفتن بیشتر روند درک معنی و رسایی سخن نمیشود، پیشنهاد میشود پیش از آغاز نگارش، یکی از شیوه نامههای نگارشی که به وسیلهی دانشگاهها، استادان زبان و ادبیات فارسی یا ویرایشگران فراهم آمده انتخاب شود. برای این انتخاب باید دانست شیوهای مناسبتر است که در آن همسانی و نزدیکی نوشته با تلفظ و ادای کلمات اساس کار شیوهنامه باشد. برای نمونه به دو شعر زیر توجه کنید: تو خفتۀ و نشد عشق را کرانه پدید تبارَک الله از این ره که نیست پایانش *** غم این خفتۀ چند خواب در چشم ترم میشکند. در هر دو شعر واژهی خفته بهیک شکل نوشته شده است اما خواندن هردو یکسان نیست. در شعر حافظ خفته را باید به صورت خفتهای خواند و در شعر نیما خفتهی درست است. همچنانکه میبینید رسمالخطی که در شعر حافظ انتخاب شده با آنچه خوانده میشود متفاوت است. از اینگونه نمونهها در نوشتههای فارسی زیاد است و خوشبختانه بسیاری از شیوهنامههای نوین با توجه به این ویژگی فراهم آمده است. 5 – نوشتهی ما مانند هر پدیدهی دیگری میتواند از ساختاری ویژه برخوردار باشد. همچنان که زبان به زبان علمی، محاورهای و ادبی تقسییم شده نوشته هم باید با بهرهگیری از زبانی یکدست بهتر بتواند موضوع خود را تشریح کند. به جز این؛ نوشته خود نیز از ساختار مشخصی برخوردار است. هر نوشتهای از تعدادی واژه، عبارت، جمله و پاراگراف یا بند تشکیل شده است. هر کدام از این اجزا باید با در نظر گرفتن هدف اصلی به کار برده شود و از سوی دیگر با شناخت شیوهی نگارش باید از آنها به بهترین شکل استفاده کرد. در گامی فراتر از نوشتههای معمولی میتوان به ساختارهای دیگری از نگارش هم دست یافت، برای نمونه میتوان به سراغ انواع پاراگرافها رفت و به جای آنکه بیهدف از این قطعهبندی نوشته استفاده کرد، بهکارگیری انواع آن را یاد گرفت و مثلاً دانست که دو نوع پاراگراف برای نوشتن موجود است یکی آنکه در ابتدای پاراگراف موضوع اصلی آن بند را نوشت و سپس در ادامهی بند به توضیح آن پرداخت و دیگر آنکه از ابتدای پاراگراف مقدمات را گفت و در پایان پاراگراف نتیجهی سخن را بیان کرد. ادامه دارد... |
آخرین بهروزرسانی یکشنبه 22 شهریور 1388 08:55 |