آغازه مستندات املای کلمه‌های متشابه
املای کلمه‌های متشابه - سوق/ سوق PDF چاپ پست الکترونیکی
توسط ابوالفضل طریقه‌دار   
راهنمای مطلب
املای کلمه‌های متشابه
ارّابه/ عرّابه
انتساب/ انتصاب
تَزکه/ تَرِکه
جُمَل/ جُمَل
ذقن/ زغن
سوق/ سوق
غانغرایا/ قانْقَریا
کاندید/ کاندیدا
مَجاز/ مُجاز
منتفی/ منطفی
تمام صفحه‌ها

سوق/ سوق:

سوق:(بر وزن«ذوق») به معنای راندن است.

سوق:(بر وزن«دوغ») به معنای بازار است.

 

سوک/ سوگ:

به معنای عزا و ماتم. املای آن به هر دو صورت یعنی با«ک» و«گ» صحیح است.

 

شادروان/ شادُرْوان:

شادْروان: مرکب از دو کلمة«شاد» و «روان» است و معادل«مرحوم» عربی است.

شادُرْوان: (به ضم«د») پردة بزرگ مجلل که در قدیم در برابر ایوان یا درگاه شاهان و امیری می‌آو یخته‌اند.

 

شَبَحْ/ شَبَه:

شبح: سیاهی که از دور به نظر آید(جمع آن« اشباح» است.)

شَبَه: واژه فارسی است به معنای«نوعی سنگ سی اه و براق در عین حال کم ارزش»(معرب آن«سَبَق» است.)

 

شست/ شصت:

شست: انگشت بزرگ و پهن دست و پا.

شصت: عدد شصت(هر دو واژه فارسی است).

 

شِیب/ شَیْب:

شیب: (بر وزن«نیک») واژه فارسی است به معنای«فرود»(در مقابل فراز).

شیب: (بر وزن«غیب») واژة عربی است به معنای«پیری».

 

صُدْره/ سُدْره:

صُدر: کلمة عربی و به معنای«قسمت بالای سینه» است و توسعاً به «جامه‌ای بی‌آستین که سینه و شانه‌ها را می‌پوشاند» اطلاق می‌ شود.

سُدْره: واژة عربی است به معنای«پیراهن سفید و گشاد و آستین کوتاهی که تا سر زانو می‌رسد و زرتشتیان پس از سن بلوغ آن را می‌پوشند».

 

صَدْره / سُدْره:

صُدره: کلمة عربی و به معنای«قسمت بالای سینه» است و توسعاً به«جامه‌ای بی‌آستین که سینه و شانه‌ها را می‌پوشاند» اطلاق می‌ شود.

سُدْره: واژه عربی است به معنای«پیراهن سفید و گشاد و آستین کوتاهی که تا سر زانو می‌رسد و زرتشتیان پس از سن بلوغ آن را می‌پوشند».

 

صَدیْق/ صِدّیق:

صدیق: (به فتح اوّل، بدون تشدید) به معنای«دوست، خاصّه دوست یک رنگ» است(جمع آن«اَصْدقاء»).

صدیق:(به کسر اوّل و تشدید دوم)، صفت ک سی است که اندیشه و گفتار و کردارش یکی باشد و در همة احوال، راست‌گو و درست‌کردار باشد.

 

طُرفه/ طَرفه:

طُرفه: (به ضم اوّل و سکون دوم) به معنای«چیز بد یع و نادر و شگفت‌آور».

طَرفه:(به فتح اوّل و سکون دوم) به معنای«یک بار جنباندن پل ک» است.

 

عَلَوی/ عُلْوی/ عِلْوی:

علوی: (به فتح اوّل و دوم) منسوب به علی‌بن ابی‌طالب(ع) و اولاد آن حضرت.

عُلْوی: (به ضم اوّل و سکون دوم) صفت از عُلُوّ است(عُلُّو: بلندی و بالایی)، عالم عُلْوی یعنی عالم بالایی.

عِلْوی:(به کسر اوّل و سکون دوم) منسوب به«عِلْو» است و عِلْو یعنی(بلندترین و بهترین چیز).

 

عَمّان/ عُمّان:

عَمّان:(به فتح اوّل و تشدید دوم) نام پایتخت اردن هاشمی.

عمان: (به ضم اوّل) نام دریایی در جنوب پاکستان و ایران و شبه جزیره عربستان.

و نیز نام ناحیه‌ای در جنوب شبه جزیره عربستان. این کلمه را هم به تخفیف«م» و هم به تشدید آن تلفظ م یکنند.

 
عمران/عمران:

عمران:(به ضم اوّل) آباد کردن، آبادانی.

عمران: (به کسر اوّل): نام پدر حضرت موسی(ع)

 

عمل/ امل:

عمل: کار، عمل.

اَمَل: امید، آرزو.

عیلام/ ایلام:

عیلام: کشوری بوده است در قدیم شامل خوزستان و لرستان و کوه‌های بختیاری کنونی که حکومت آن در سال 645 ق. م به دست آشور بنی‌پال، منقرض شد.

ایلام: شهری است در پشت کوه لرستان که نام قدیم آن«حسن‌آباد» بوده است.

 

عَنّاب/ عُنّاب:

عناب: (به فتح اوّل و تشدید«ن»)انگور فروش.

عناب:(به ضم اوّل و تشدید«ن»)دانه‌های دارویی، سنجدگونه.