صفحهی 7 از 11
سوق/ سوق:
سوق:(بر وزن«ذوق») به معنای راندن است.
سوق:(بر وزن«دوغ») به معنای بازار است.
سوک/ سوگ:
به معنای عزا و ماتم. املای آن به هر دو صورت یعنی با«ک» و«گ» صحیح است.
شادروان/ شادُرْوان:
شادْروان: مرکب از دو کلمة«شاد» و «روان» است و معادل«مرحوم» عربی است.
شادُرْوان: (به ضم«د») پردة بزرگ مجلل که در قدیم در برابر ایوان یا درگاه شاهان و امیری میآو یختهاند.
شَبَحْ/ شَبَه:
شبح: سیاهی که از دور به نظر آید(جمع آن« اشباح» است.)
شَبَه: واژه فارسی است به معنای«نوعی سنگ سی اه و براق در عین حال کم ارزش»(معرب آن«سَبَق» است.)
شست/ شصت:
شست: انگشت بزرگ و پهن دست و پا.
شصت: عدد شصت(هر دو واژه فارسی است).
شِیب/ شَیْب:
شیب: (بر وزن«نیک») واژه فارسی است به معنای«فرود»(در مقابل فراز).
شیب: (بر وزن«غیب») واژة عربی است به معنای«پیری».
صُدْره/ سُدْره:
صُدر: کلمة عربی و به معنای«قسمت بالای سینه» است و توسعاً به «جامهای بیآستین که سینه و شانهها را میپوشاند» اطلاق می شود.
سُدْره: واژة عربی است به معنای«پیراهن سفید و گشاد و آستین کوتاهی که تا سر زانو میرسد و زرتشتیان پس از سن بلوغ آن را میپوشند».
صَدْره / سُدْره:
صُدره: کلمة عربی و به معنای«قسمت بالای سینه» است و توسعاً به«جامهای بیآستین که سینه و شانهها را میپوشاند» اطلاق می شود.
سُدْره: واژه عربی است به معنای«پیراهن سفید و گشاد و آستین کوتاهی که تا سر زانو میرسد و زرتشتیان پس از سن بلوغ آن را میپوشند».
صَدیْق/ صِدّیق:
صدیق: (به فتح اوّل، بدون تشدید) به معنای«دوست، خاصّه دوست یک رنگ» است(جمع آن«اَصْدقاء»).
صدیق:(به کسر اوّل و تشدید دوم)، صفت ک سی است که اندیشه و گفتار و کردارش یکی باشد و در همة احوال، راستگو و درستکردار باشد.
طُرفه/ طَرفه:
طُرفه: (به ضم اوّل و سکون دوم) به معنای«چیز بد یع و نادر و شگفتآور».
طَرفه:(به فتح اوّل و سکون دوم) به معنای«یک بار جنباندن پل ک» است.
عَلَوی/ عُلْوی/ عِلْوی:
علوی: (به فتح اوّل و دوم) منسوب به علیبن ابیطالب(ع) و اولاد آن حضرت.
عُلْوی: (به ضم اوّل و سکون دوم) صفت از عُلُوّ است(عُلُّو: بلندی و بالایی)، عالم عُلْوی یعنی عالم بالایی.
عِلْوی:(به کسر اوّل و سکون دوم) منسوب به«عِلْو» است و عِلْو یعنی(بلندترین و بهترین چیز).
عَمّان/ عُمّان:
عَمّان:(به فتح اوّل و تشدید دوم) نام پایتخت اردن هاشمی.
عمان: (به ضم اوّل) نام دریایی در جنوب پاکستان و ایران و شبه جزیره عربستان.
و نیز نام ناحیهای در جنوب شبه جزیره عربستان. این کلمه را هم به تخفیف«م» و هم به تشدید آن تلفظ م یکنند.
عمران/عمران:
عمران:(به ضم اوّل) آباد کردن، آبادانی.
عمران: (به کسر اوّل): نام پدر حضرت موسی(ع)
عمل/ امل:
عمل: کار، عمل.
اَمَل: امید، آرزو.
عیلام/ ایلام:
عیلام: کشوری بوده است در قدیم شامل خوزستان و لرستان و کوههای بختیاری کنونی که حکومت آن در سال 645 ق. م به دست آشور بنیپال، منقرض شد.
ایلام: شهری است در پشت کوه لرستان که نام قدیم آن«حسنآباد» بوده است.
عَنّاب/ عُنّاب:
عناب: (به فتح اوّل و تشدید«ن»)انگور فروش.
عناب:(به ضم اوّل و تشدید«ن»)دانههای دارویی، سنجدگونه.
|