صفحهی 2 از 7
قواعد کلّى
1. حفظ چهرهٔ خطّ فارسى
ازآنجاکه خط در تأمین و حفظ پیوستگى فرهنگى نقش اساسى دارد، نباید شیوهاى برگزید که چهرهٔ خطّ فارسى بهصورتى تغییر کند که مشابهت خود را با آنچه در ذخایر فرهنگى زبان فارسى بهجا ماندهاست بهکلّى از دست بدهد و درنتیجه متون کهن براى نسل کنونى نامأنوس گردد و نسلهاى بعد در استفاده از متون خطّى و چاپى قدیم دچار مشکل جدّى شوند و به آموزش جداگانه محتاج باشند.
2. حفظ استقلال خط
خطّ فارسى نباید تابع خطوط دیگر باشد و لزوماً و همواره از خطّ عربى تبعیت کند. البته در نقل آیات و عبارات قرآن کریم، رسمالخطّ قرآنى رعایت خواهد شد.
3. تطابق مکتوب و ملفوظ
کوشش مىشود که مکتوب، تا آنجا که خصوصیات خطّ فارسى راه دهد، با ملفوظ مطابقت داشتهباشد.
4. فراگیر بودن قاعده
کوشش مىشود که قواعد املا بهگونهاى تدوین شود که استثنا در آن راه نیابد، مگر آنکه استثنا خود قانونمند باشد و یا استثناها فهرست محدود تشکیل دهد.
5. سهولت نوشتن و خواندن
قاعده باید بهگونهاى تنظیم شود که پیروى از آن کار نوشتن و خواندن را آسانتر سازد، یعنى تا آنجا که ممکن است، رعایت قواعد وابسته به معنا و قرینه نباشد.
6. سهولت آموزش قواعد
قواعد باید بهصورتى تنظیم شود که آموختن و بهکار بردن آنها تا حدّ امکان براى عامّهٔ باسوادان آسان باشد.
7. فاصـلهگـذارى و مـرزبـندى کـلمات بـراى حـفظ اسـتقلال کـلمه و درستخوانى
فاصلهگذارى میان کلمات، خواه بسیط و خواه مرکّب،1 امرى ضرورى است که اگر رعایت نشود طبعاً سبب بدخوانى و ابهام معنایى مىشود. در نوشتههاى فارسى دو نوع فاصله وجود دارد: یکى فاصلهٔ «برونکلمه»، یعنى فاصلهگذارى میان کلمههاى یک جمله یا عبارت، مانند «یکى از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فروبردهبود» (این فاصله در ماشین تحریر و رایانه «فاصلهٔ یکحرفى» خوانده مىشود) و دیگرى فاصلهٔ «درونکلمه» که معمولاً میان اجزاى ترکیب و اغلب در حروف منفصل مىگذارند: ورود، آزادمرد، خردورزى، پردرآمد (این فاصله در تداول نیمفاصله خوانده مىشود). رعایت این نیمفاصله، بهویژه در دستنوشتهها، دشوار است و ازاینرو اختیارى است و مىتوان ابهام تلفّظى را در ترکیبهایى مانند خردورزى با حرکتگذارى برطرف کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مرکّب یا ترکیب به معناى اعمّ کلمه گرفته شدهاست و شامل کلمههایى مانند کتابخانه، داروخانه، گلاب، دانشجو، دانشپرور، خردورزى، تورّمزا، غذاخورى، همدلى، ارجمند، بررسى، بازگویى، کتابچه، دفترچه مىشود.
|